بیانات سال 1368


آن یکى سعى میکرد که از آن طرف به آن [ نظام ] قدرت و قوّت تزریق کند تا فشار دیگرى را خنثى کند، [ امّا ] اینجا هر دو فشار می‌آوردند؛ هشت سال جنگ بود، شما ارتشی‌ها با پوست و گوشت و استخوانتان جنگ را حس کردید، لمس کردید، دیدید که چه بود - و در یک شرایط سخت و دشوار گاهى ما مراجعه میکردیم به این بزرگوار، مثل یک اقیانوس عمیقِ آرام ‌ - بدون هیچ تلاطمى - [ بود ] که نگاه به او آرامش میبخشید. این خصوصیّاتى بود که در او بود که من قادر نیستم خصلتهاى انسانى والاى این مرد بزرگى که مثل یک برقى در تاریخ ایران درخشید و خاموش شد را توصیف کنم؛ واقعاً قادر نیستم. من سالهاى متمادى خدمت امام بودم، از سال ۳۷ من با امام آشنا شده بودم، درس امام رفته بودم و در بحرانها، در دورانهاى گوناگون، همه‌جورش را دیده بودیم از این مرد بزرگ، این انسان استثنائى؛ اصلاً از نوع مردم زمان ما نبود، یک نوع دیگرى بود. واقعاً نمیتوانم خصلتها و خصوصیّات این مرد بزرگ را توصیف کنم؛ ابّهت او در عین تواضع او، با آن تواضعْ مردى بود در نهایت ابّهت. حالا که خورشید فروزان وجود او به افول گراییده و در این دنیاى ظلمانى دیگر نیست، حتّى کسانى که تا دیروز نسبت به او به چشم انکار و عناد نگاه میکردند، به ذکر فضایل و مناقب ( ۲ ) او زبان باز کرده‌اند. این

«3»