گذاشت. عشق ما به تو، محبّت ما به تو، ارادت ما به تو، ادّعاى شاگردى ما نسبت به تو، در این صورت صادق خواهد بود که نگذاریم این بار روى زمین بماند. این را همهی شما برادران، مسئولین در سطوح مختلف، هر کسى کارى دستش است - چه کوچک، چه بزرگ - و آحاد ملّت، باید با خودشان حدیث نفْس کنند، باید با خودشان این پیمان را ببندند؛ وَالّا اگر امام به سمتى حرکت میکرد، ما بر سرمان بزنیم و گریه کنیم امّا از یک سمت دیگر راه را ادامه بدهیم، این محبّتْ صادقانه نیست، این محبّت نیست، این احترام به امام نیست، این وفادارى به امام نیست. وفا این است که ما در آن خط و به سمت همان هدف - عیناً - حرکت کنیم. البتّه من به شما عرض کنم، برادران عزیز ! شما پاسداران کمیتهها - همانطور که برادر عزیزمان آقاى سراج گفتند، درست است - مورد توجّه امام بودید، امام از شماها راضى بود، کارهاى شما برایش مهم بود. سرباز امام بودید، الان هم سرباز امام باید بمانید. خب، شما این نکتهاى را که عرض میکنم بدانید: این راهى که امام دنبال میکرد و این کار سنگین او، این بار عظیم، بارى نیست که فقط با عقل و درایت و قوّت بدنى و قوّت سیاسى پیش برود، این را بدانید؛ هر انسانى - هرچه از لحاظ جسمانى و عقلى و سیاسى قوى باشد - آن بار را نمیتواند بردارد؛ آن بار یک