کشورشان، به سرنوشتشان، به ملّتشان علاقهمندند - در این شکّى نمیشود داشت؛ مردم دنیا بالاخره میهنشان را، خانهشان را دوست دارند - امّا فرق است بین یک نظامى که بر اساس یک انقلاب مردمى و متّکى به اراده و احساس عامّهی مردم به وجود آمده و بنا شده و حرکت کرده و با دشمن مبارزه کرده و موانع را برداشته و یکایک آحاد مردم در آن احساس یک پیوند عمیقى با این نظام میکنند، و غیر آن. نظام ما اینجورى است. این روزها مظهر دیگرى از این حقیقت آشکار شد. اگرچه در اوّل انقلاب، در قضایاى گوناگون انقلاب - در جنگ، در بسیج عمومى، در آن حرکت عظیم حضور مردم در جبههی جنگْ بلافاصله بعد از اعلام آتشبس که طرف مقابل شرارت کرد و مردم با یک اشارهی امام در جبهه حضور پیدا کردند، و در این راهپیماییها، در این حضورهاى سیاسى متنوّع و متوالى - این معنا ثابت شده بود، امّا تبلیغات جهانى که سعى میکرد حقیقت را واژگونه جلوه بدهد و نظام را از مردم جدا معرّفى کند و مردم را نسبت به سرنوشت انقلاب بیتفاوت وانمود بکند، در این قضایا دچار بُهت و حیرت شد، دچار انفعال شد. امروز دنیا دچار انفعال است در مقابل این حضور عظیم مردم، این هیجان عظیم مردم، این پیوندى که با هزاران زبان - بهصورت فراموشنشدنى - در فضاى تاریخ و عالم منعکس شد. خب، در این نظام مردمى، دانشجویان - که طبقهی پیشرو و پیشاهنگ و زبده و بانشاط و تروتازهی پیکرهی