بیانات سال 1368


و دوّم آن نکته‌ی اساسی‌اى است که در همین جملاتى که الان از وصیّت‌نامه‌ی حضرت امام عزیزمان خوانده شد ( ۳ ) و حکایت شد و در بیانات عدیده‌ی ایشان و شاید در همین وصیّت‌نامه در چند جا ‌ - آن روزى که من [ آن را ] در مجلس خبرگان میخواندم، به ذهنم می‌آید شاید چهار پنج جا یا بیشتر - روى آن تکیه کردند، آن جهت فکرى و سیاسى و انقلابى دانشگاه است؛ این آن چیزى است که به علم هم جان و روح و جهت خواهد داد. دانشگاه لاابالى، دانشگاه بیگانه‌ی از ارزشهاى دینى، دانشگاه بی‌تفاوت و خونسرد نسبت به مفاهیم انقلابى و جهت‌گیری‌هاى انقلابى، دانشگاهى که در آن نبض انقلاب نزند، دانشگاهى که اعضائش ‌ - چه دانشجویش و چه استادش - نسبت به حرکت انقلابى ملّت ایران احساس تکلیف براى پیشاهنگى و پیش‌قراولى نکند، خلاصه آن دانشگاهى که نقش درجه‌ی یک را در کار انقلاب نداشته باشد، آن دانشگاهى نیست که امید آینده است و تضمین‌کننده‌ی آینده است و امام به آن چشم داشت. پس این شد عنصر دوّم: دانشگاهِ جهت‌دارِ دین‌دارِ بشدّت متمایل به ارزشهاى انقلابى و اسلامى. البتّه ارزشهاى انقلابى از ارزشهاى اسلامى به‌هیچوجه تفکیک‌پذیر نیست؛ اینها با هم یکی‌اند. کسى نمیتواند بگوید من مسلمانم، امّا انقلاب را قبول ندارم ! این چه‌جور مسلمانى است که انقلاب اسلامى ‌ - یعنى اوج تحرّک اسلامى - را قبول نداشته باشد ؟ این مسلمانى نشد. یا کسى بگوید من انقلابی‌ام، [ امّا ] اسلام را قبول ندارم ! کدام

«5»