با اسلام، با انقلاب، با نظام جمهورى اسلامى، با روحانیّت، با حاکمیّت ارزشهاى اسلامى بدند، مخالفند. یک دسته عدّهاى هستند که نه، این حرفها را، این راه را - راه خدا را - قبول ندارند؛ دنبال چیزهاى دیگرى هستند. یک دسته اینها هستند؛ اینها مغرضند. البتّه اینها بسیار کمند. نمیگویم بیاثرند، میگویم کمند. اکثریّت قاطع ملّت ما وفادار و دلبسته و مؤمنند. یک دسته کسانى هستند که مغرض نیستند؛ امّا غافلند، ناآگاهند، بازیخوردهی دست مغرضها هستند. این دستهی دوّم را باید آگاه کرد. نسبت به دستهی اوّل، مسئولین بخشهاى مختلف کشور تصمیمگیرى میکنند. اینجور هم نیست که هر کسى ما را قبول نداشته باشد، ما با او با شدّت عمل برخورد کنیم؛ نه، ما با قدرت و تدبیر و بدون عصبانیّت برخورد میکنیم. ما با روش درست، با ادارهی درست، باید دشمن را هم - اگر با انصاف باشد - به دوست تبدیل کنیم. البتّه بعضیها غرضورزى میکنند، توطئه میکنند، شماتت میکنند؛ طبیعى است که نظام جمهورى اسلامى با اینها قوى برخورد خواهد کرد. این در جاى خودش مسئولینى دارد، مدیرانى براى همین کار هستند. وظیفهی مردم مؤمن این است که مغرض را بشناسند، او را با آدم خیرخواه اشتباه نکنند، این یک؛ و غافل را [ هم ] آگاه کنند؛ این وظیفه است. مخصوصاً شما جوانها که روحیه و نشاط بیشترى دارید. انقلاب متعلّق به جوانها است؛ همین نسل انقلاب. البتّه متعلّق به همه است؛ [ امّا ] جوانها توان بیشترى دارند، پس مسئولیّت بیشترى دارند. آگاه کردن مردم، هوشیار بودن، دشمن را در هر چهرهاى و در هر