بیانات سال 1368


ما جامعه‌ی روحانیّت ‌ - که بنده هم طلبه‌اى هستم از این مجموعه‌ی عظیم روحانى - تکلیفمان این است که استحکام معنوى روحانیّت را، جامعه‌ی علمى را تا هرچه بتوانیم اضافه کنیم؛ علماً، عملاً، فکراً، مشیاً، زیّاً، از همه‌ی جهات. آبروى روحانیّت، آبروى اسلام است. آبروى روحانیّت، آبروى انقلاب است. بخصوص آبروى روحانیّت، آبروى امام است؛ چون امام از روحانیّت خیلى تجلیل و حمایت و پشتیبانى کردند. هر حرکتى در روحانیّت که درخشان و مفید و براى اسلام و مسلمین مثمر و بابرکت باشد، براى امام یک آبرو است، یک ذخیره است. هر حرکتى در دنیاى روحانیّت و میان افراد معمّم که خدای‌نکرده مایه‌ی سرشکستگى یا تردید در ذهن مردم یا ابهام در عقاید و معتقدات و افکار مردم یا موجب گمراهى در اعتقاد مردم نسبت به روحانیّت انجام بگیرد، مایه‌ی سرشکستگى اسلام و انقلاب و بخصوص مایه‌ی سرشکستگى امام عزیزمان است و باید با آن مقابله بشود. اعتقاد من این است که بزرگان علماى سراسر کشور در حوزه‌هاى علمیّه، میتوانند و میباید که در استحکام فکرى و اخلاقى و علمىِ یکایک طلّاب و روحانیّون، نهایت سعى و تلاش را بکنند و از این قضیّه‌ی مهم آسان عبور نکنند؛ با زشتی‌ها هم در داخله‌ی روحانیّت به همان نحو مقابله کنند. امام نسبت به این قضیّه چقدر با دقّت و هوشیارى برخورد میکردند و براى مقابله‌ی با همین کجی‌ها، ایشان شخصاً دستور دادند این دادگاه ویژه‌ی روحانیّت به وجود بیاید و احکام مسئولین آن دادگاه را نوشتند؛ ( ۷ ) بنده هم تنفیذ و تأیید کردم ( ۸ ) و

«7»