را میداند؛ دشمنى او با ما هم و با انقلاب ما هم و با امام ما هم بهخاطر همین است. این تفکیکناپذیر است. نکتهی دوّم این است که اگر قرار است ارزشهاى اسلامى در دنیا بهصورت ارزشهاى قطعى مطرح بشود و دل انسانها را جذب کند و بر مبناى آن در زندگى مسلمین تغییرى به وجود بیاید - اگر این را میخواهیم - این بدون وحدت مسلمین امکانپذیر نیست؛ ممکن نیست. این با شعبهشعبه شدن، با دشمنى کردن، با جنگ فرقهاى به راه انداختن به دست نخواهد آمد. ما به فرقههاى عالم اسلام نمیگوییم بیایید از عقاید مخصوصِ فرقهی خودتان دست بکشید و عقاید فرقهی دیگرى را قبول کنید؛ نه، امّا به همهی مسلمین میگوییم که آنچه میان مسلمین مشترک است، بیشتر و مهمتر و اساسیتر است از آنچه میان آنها مورد اختلاف است. دشمنان ما بر روى موارد اختلاف تکیه میکنند. ما باید بر روى مواضع مشترک تکیه کنیم و نگذاریم دشمن بهانهاى به دست بیاورد و با تفرّق ما نقطهی فشارى روى پیکر امّت اسلامى پیدا کند. ما در ایران خوشبختانه این مسائل را حل کردهایم. در دنیاى اسلام هم بسیارى از برادران ما در نقاط مختلف عالم اسلام این مسائل را یا حل کردهاند یا به حل نزدیک کردهاند. امّا دشمن که دستبردار نیست. از دیرگاه، از وقتى استعمار وارد کشورهاى اسلامى شد - یعنى از ۱۵۰ سال یا قریب به ۲۰۰ سال قبل - تا امروز، روى قضیّهی اختلاف بین فرقههاى مسلمین کار کردند. ما باید خیلى