بیانات سال 1368


عظیمى را این‌طور به حرکت دربیاورد، میلیون‌ها انسان را خدایى کند، راه زندگى را راه اسلامى قرار بدهد، اسلام را ‌ - که همه‌ی قدرتهاى دنیا علیه آن بسیج شده بودند - در دنیا عزیز کند، اصلاً معنویّت و ارزشهاى معنوى را ‌ - درحالی‌که ده‌ها سال بود در انزوا قرار گرفته بود - در دنیا باز احیا کند. او هم چون مرد خدا بود، او هم چون براى خود کار نمیکرد، خدا به او کمک کرد؛ خدا بنده‌ی صالحش را هدایت کرد؛ خدا به دل او و ذهن او صفا و روشنى داد تا راه را پیدا کند؛ خدا به او جرئت و شهامت داد تا در مقابل دنیایى از دشمن بِایستد؛ خدا با دل او اُنس گرفت تا از روگردانى انسانها در روزگار غربت، وحشت نکند. یک روزى امام ما تنها بود، در غربت بود، در اقلّیّت بود؛ مثل پیغمبران ‌ - مثل نوح، مثل ابراهیم - که از تنهایى نترسیدند، وحشت نکردند، خدا را از همه‌ی خلایق بیشتر دانستند و بزرگ‌تر شمردند، او هم از روگردانی‌ها وحشت نکرد، از دشمنی‌ها مرعوب نشد. عامل موفّقیّتهاى او هم همین بود. پس قضیّه این است برادران و خواهران ! اى بندگان مؤمن خدا که براى خاطر خدا قیام میکنید، حرکت میکنید، اقدام میکنید، شعار میدهید، تصمیم میگیرید، جبهه را پُر میکنید، شهید میدهید، در راه خدا انفاق میکنید، تن‌هایتان را به زحمت می‌اندازید ! راز اصلى این است: براى هدف الهى، با وسایل الهى و با تکیه به خدا باید حرکت کرد. حرکتْ به‌هرحال لازم است؛

«2»