نتوانستند [ کارگران را ] علیه انقلاب به کار بیندازند، دلشان را خوش کردند به اینکه اقلّاً نگذارند بازوى نیرومند قشرِ آگاهِ جوانِ قوىّ کارگر، در خدمت انقلاب قرار بگیرد. خیلى هم تبلیغات میکردند. اگر آن تبلیغات قرار بود اثر بکند، ما باید حدّاقل آن یکى دو سال اوّلِ انقلاب، از قِبَل دستگاههاى صنعتیمان یک بیکارى مزمن میداشتیم. بعد هم دائم بایست انقلاب از این جهت دردسر میداشت؛ مدام باید مسئولین بروند التماس کنند که آقا کار کنید. این نقشهاى بود که آنها کشیده بودند. مشت طبقهی کارگر، آنچنان توى دهان دشمن اسلام و دشمن انقلاب خورد که آنها را مأیوس و گیج کرد و تا مدّتى دیگر به سراغ این قشر نیامدند. این نقش قشر کارگر در جامعهی ما بود، این سنگر دوّم [ بود ] که گفتم یعنى سنگر کار و تلاش و تولید، آن هم دلسوزانه. خب این در دنیا کمنظیر است. حتّى در آن نظامهایى هم که اسمشان نظام کارگرى است - که البتّه فقط اسم است و چیزى که آنجا حقیقتاً مورد توجّه نیست، همین مسئله است - وفادارى به انقلاب از طرف قشر کارگر، مثل وفادارى کارگران در جمهورى اسلامى و در خدمت انقلاب اسلامى نبوده. این یک حقیقت ممتاز است. این همان است که عرض کردم نقش کارگران یک نقش برجسته است. برادران و خواهران ! در انقلاب ما، سروکار با خدا است. همهی ما همّت و سعیمان این است و باید این باشد که خدا را از خودمان راضى کنیم. اصلاً برجستگى انقلاب ما به همین است، اینکه شما انقلابى و نظامى را میبینید