محسّنات را در هیچ نیروى مسلّح دیگرى نمیبینیم. سپاه، آن نیروى انقلابىِ پُرشورِ آزمایشدادهی تجربهشدهاى است که ده سال در میدانهاى نبرد، جمهورى اسلامى را سربلند کرد و خودْ میوهی درخت انقلاب بود و هست؛ یعنى جَستى ( ۲ ) است که اصلاً از ریشهی انقلاب به وجود آمده. ارتش، یک ارتش منظّمِ کارآمدى است که علیرغم سرمایهگذاریهاى دشمن، یکجا و یکسره در مشت انقلاب و در خدمت انقلاب قرار گرفت؛ بازوى نیرومندى شد؛ غیر از اینکه در میدان جنگ ده سال حضور داشت، چقدر خدمات داد؛ آموزش داد، پشتیبانى کرد، سلاح داد، زمینههاى باارزشى را فراهم کرد. امروز هم یک نیروى بسیار کارآمد، مؤمن، مخلص و ذخیرهاى براى انقلاب است؛ در این هیچ شکّى نیست. پس نیروهاى مسلّح ما، الحمدلله خیلى خوبند. امّا من عرض میکنم، آن چیزى که انقلاب ما - با داعیههاى بزرگى که دارد - به آن تکیه میکند، نیروى بسیج است. اگر ما نیروهاى بسیج را - یعنى نیروهاى مردمى را - جدا کنیم، ارتش و سپاه، آن عاملى که بتوانند انقلاب را در ابعاد جهانیاش پشتیبانى کنند، نیستند؛ بسیج، این [ عامل ] است. محور، براى دفاع از انقلاب، همین آحاد عظیم میلیونى بسیجند. این را ما بایستى همواره به یاد داشته باشیم. خب، بسیج کجا است ؟ بسیج در زندگى معمولى، جزئى است از تودههاى میلیونى مردم؛ امّا سازماندهى خودش را باید داشته باشد، آموزش لازم را باید داشته باشد و باید بازآموزى هم بکند. یعنى به یک بار آموزشى که دو ماه یا کمتر یا بیشتر، بسیجى دید، نباید