کشور، چنین روحیهاى بایستى نسبت به دستگاه قضائى حکمفرما باشد. اگر به کسى ظلم شد، او بداند که این ظلم قطعاً برطرف خواهد شد؛ چون به یک دستگاه عدل مراجعه میکند و آنها از او رفع ظلم خواهند کرد. واقعاً ملجأ و مأمن - یک چنین چیزى - باید باشد. این یک بُعد از ابعاد دستگاه قضائى است که مورد انتظار همه و مورد انتظار اسلام است، که انشاءالله حرکت دستگاه قضائى و تلاشهایى که دارد انجام میگیرد - که به همان طرف است و خواهد بود؛ ما شاهد هستیم - تلاشهاى خوبى است که انشاءالله باید دستگاه قضائى را به آن طرف ببرد. و بُعد دیگر، حاکمیّت احکام و ارزشهاى اسلامى بر این دستگاه است؛ ملاکها و معیارهاى اسلامى، که قویترین و متقنترین و محکمترین ملاکها و معیارها براى ادارهی یک مجموعهی قضائى است. و ما نباید هم در مقابل هو و جنجال مخالفین و دشمنان و آن کسانى که هر نقطهی مثبتى هم در جامعهی اسلامى باشد مورد انتقاد قرار میدهند، دچار انفعال بشویم. بله، فرهنگ غربى، شیوهی قضائى اسلامى را قبول ندارد؛ خب، ما هم شیوهی قضائى آنها را قبول نداریم؛ وَ لآ اَنتُم عّْبِدونَ مآ اَعبُدُ × وَ لآ اَنَا عابِدٌ ما عَبَدتُم. ( ۴ ) آنها حاضر نیستند موازین قضائى مبتنى بر ارزشهاى اسلامى را درک کنند و بفهمند. اصلاً فرهنگ غربى اجازه نمیدهد که کسى ارزش معیارهاى قضائى را آنچنان که در اسلام هست، درک کند و بفهمد؛ ارزش بیّنه ( ۵ ) را، ارزش قسم را، ارزش حد