صمیمى برخورد کند. البتّه کار مشکلى است؛ باید تمرین کنید و تلاش بشود که انشاءالله این کار انجام بگیرد. این یک نکته است که به نظر من خیلى مهم میآید. نکتهی دوّم، همین موضوعى [ است ] که فرمودند: با مردم بودن و ساده بودن و مانند اینها، که البتّه شما [ اینجور ] هستید؛ اینها چیزى نیست که من بخواهم زیادى روى این قضیّه تکیه بکنم. الحمدلله آقایان غالباً از لحاظ زندگى متوسّطند - البتّه با یک عرضِ نسبتاً عریضى در کیفیّتها، امّا بههرحال همه در آن مجموعهی متوسّط قرار میگیرد - و یک چیز فوقالعادهاى نیست. منتها برخى از این حفاظتهاى زیادى - که بنده در بعضى از شهرستانها که مسافرت کردم، مشاهده کردم - به اعتقاد ما، هم غیرضرورى است، هم امامجمعه را از مردم دور میکند؛ در یک جاهایى اصلاً حفاظت، هیچ لازم نیست. واقعاً اعتقاد من این است که در بعضى از جاها اصلاً لزومى ندارد امامجمعه حتماً بهصورت یک آدمى که مورد تهدید و مورد خطر است وانمود بشود و محافظینى براى او گذاشته بشوند. نمیگویم اگر خطرِ واقعى هست، آن خطر دفع نشود؛ معلوم است که حفظ جان عزیزِ آقایان واجب است؛ امّا عرض میکنم مبالغه نشود؛ واقعبینى بشود. اینجور نباشد که اگر حقیقتاً احتمالى یا نیست یا به قدر معقول و مورد اعتنا نیست، ما باز همان ترتیب اثر را بدهیم که گویى انسان یقین دارد که خطر هست. اگر هم واقعاً لازم است حفاظت انجام بگیرد، در آن حدّاقلّ لازم. واقعاً به اندازهاى که ناچاریم و اضطرار و