و سوّم، مسئلهی آگاهیهاى سیاسى است. اگر اعلمِ علما هم باشید [ امّا ] زمانتان را نشناسید، نمیتوانید براى جامعهی اسلامىِ امروز مفید واقع بشوید؛ محال است: ندانیم استکبار چهکار میخواهد بکند، ندانیم دشمنها چه کسانى هستند و از کجاها نفوذ میکنند و دشمنى میکنند، ندانیم در جامعهمان چه میگذرد و مشکلات چه چیزهایى است و براى علاجش چهکار باید کرد، ندانیم در جبههبندیهاى دنیا کجا قرار داریم. همیشه کتک را و لگد را و توسرى را آن کسانى میخورند که بین دو جناحِ بازیگر قرار گرفتهاند و نمیدانند کى به کجا است، چه کسى میخواهد چهکار کند، چه کسى میخواهد کجا را بگیرد؛ اینهایى که نمیدانند، بیش از همه لگد میخورند، بیش از همه کتک میخورند، نمیتوانند از موقعیّتها استفاده کنند. بصیرت و علم به زمان، براى یک عالم لازم است. در هر حدّى: از یک اعلمالعلمائى که میخواهد براى مردم بساط افتاء و مانند اینها را بگستراند، تا آن عالمى که در یک محلّهاى میخواهد براى چند نفر تعلیم احکام دینى بکند، فرق نمیکند، منتها هرچه مقامْ بالاتر، این آگاهیها بیشتر و وسیعتر مورد لزوم است. ما در طول تاریخ تشیّع، بخصوص در این دویست سال اخیر - این دویست سالى که دنیا شکل جدیدى پیدا کرد: استعمار پیدا شد، سیاستها عوض شد، دولتهاى اروپایى وارد میدان سیاست جهانى شدند، به کشورهاى اسلامى آمدند، کارها کردند، سرزمینها گرفتند، بر اساس آن تدابیر فراوانى به راه انداختند - خیلى ضربه دیدهایم؛ ندانستنِ حقایقِ جریانات عالم بهوسیلهی علما، مشکلات بزرگى را