از این روشن نبود. هشتم: ابطال باورهاى غلط در باب اخلاق فردىِ حکّام. در دنیا پذیرفته شده که آن کسانى که در طبقهی حکومت قرار میگیرند و در رأس اجتماعات قرار میگیرند، اخلاق فردىِ خاصّى داشته باشند: تکبّر ورزیدن، تجمّل ورزیدن، از زندگى راحت و مسرفانه برخوردار بودن، خودرأیى، خودخواهى؛ اینها چیزهایى است که مردم دنیا قبول کردهاند که کسانى که در رأس حکومتها قرار میگیرند، این اخلاق را داشته باشند. حتّى در کشورهاى انقلابى [ هم ] کسانى که تا دیروز انقلابیّونى بودند که زیر چادرها زندگى میکردند و توى دخمهها مخفى میشدند، بمجرّد اینکه به حکومت میرسند، انسان میبیند وضع زندگیشان عوض شد، اخلاق حکومتیشان تغییر کرد؛ همان وضعیّتى را به خود میگیرند که بقیّهی سلاطین و رؤساى عالَم [ دارند ]، که ما از نزدیک چنین چیزى را دیدهایم؛ براى مردم هم مایهی تعجّب نیست. امّا امام ما این باور غلط را عوض کرد؛ نشان داد که رهبر محبوب و معشوق یک ملّت و رهبر بزرگى براى مسلمانان عالم، میتواند زاهدانه زندگى کند؛ به جاى کاخهاى مجلّل، در یک حسینیّه از دیدارکنندگان پذیرایى کند؛ با لباس انبیا و با زبان انبیا و با اخلاق انبیا با مردم برخورد بکند. تجمّل، تشریفات، اسراف، برخورداریهاى زیادى، خودرأیى، تکبّر، استکبار، جزو لوازم حتمى براى حکّام و زمامداران نیست؛ اگر دلهایشان به نور معرفت و حقیقت روشن شده باشد. چنین چیزى، هم در زندگى خود امام