دست آورد، خیلى بالاتر از این است که به شجاعت زیاد و عقل زیاد و تدبیر زیاد و آیندهنگرى زیادِ یک انسان متّکى باشد؛ آن توفیقها مال چیز دیگرى بود. آن توفیقها در درجهی اوّل ناشى بود از اخلاص او؛ اخلاص. مُخلِصینَ لَهُ الدّین؛ ( ۴ ) مخلص خدا بود؛ کار را فقط براى خدا انجام میداد ولاغیر. لذا اگر همهی دنیا هم در مقابل او قرار میگرفتند و از او چیزى میخواستند، او وقتیکه تشخیص نمیداد مورد رضاى خدا است، انجام نمیداد. اوّل اخلاص. دوّم: توکّل و حسنظنّ به خدا. حقیقتاً به خدا توکّل داشت و حسنظنّ به خدا داشت. هیچ کارى در نظر او خارج از قدرت الهى نبود. کارهاى بزرگ، حرکتهاى عظیم، کندن کوههاى راسخ و جبال راسیات ( ۵ ) براى او میسور بود؛ چون معتقد بود که به خدا متّکى است، چون میدانست که خدا او را کمک میکند، چون توکّل به خدا داشت، لذا حسنظن داشت. آن روزى که او نهضت را شروع کرد، خیلى کم بودند کسانى که فکر کنند میشود نهضتى را بر پا کرد؛ آن روزى که او شعار اسقاط رژیم سلطنت را داد، بسیار معدود بودند کسانى که فکر کنند میشود رژیم سلطنت در ایران ساقط بشود؛ آن روزى که سیاست « نه شرقى و نه غربى » را اعلام کرد، ( ۶ ) بسیار نادر بودند کسانى که فکر میکردند میشود بدون اتّکاء به شرق و غرب یک حکومت داشت و آن را نگه داشت و اداره کرد؛ آن روزى که گفت آمریکا هیچ غلطى نمیتواند بکند، ( ۷ ) خیلى کم بودند کسانى که باورشان