باشد که آمریکا نسبت به امام و امّتش هیچ غلطى نمیتواند بکند؛ او تمام این کارهاى بزرگ را انجام داد و میدانست که میتواند انجام بدهد، بهخاطر توکّل به خدا. البتّه براى او انجام شدنِ کار هم هدف نبود؛ او میگفت من وظیفهام را انجام میدهم. پیروزى او به این بود که بتواند وظیفهاش را انجام بدهد. در نظر امام پیروزى این نبود که انسان بتواند آن کارى را که میخواهد انجام بدهد، انجام دهد؛ در نظر او پیروزى این بود که انسان برطبق تکلیف خود عمل کند. او با این روحیه، با این احساس، با این انگیزه کار را پیش برد و ادامه داد. این دو خصوصیّت معنوى. و دو خصوصیّت دیگر هم بود که این هم جز با نورانیّت الهى ممکن نیست و آن عبارت بود از: یک، دشمنشناسى؛ و دو، دوستشناسى. در شناخت دشمنها و دوستها اشتباه نکرد. از اوّل دشمنها را شناخت و اعلام کرد و تا آخر هم ایستاد؛ و از اوّل دوستها را شناخت و اعلام کرد و تا آخر هم از دوستىِ آنها منتفع شد. همیشه بر روى مردم و بر روى ملّتها تکیه کرد. در سفرى که من میخواستم بروم خارج از کشور، رفتم خدمت امام بزرگوارمان؛ یک جریانى [ هم ] بود؛ گفتم که در دنیا نسبت به این جریان علیه ما خیلى مسئله و خیلى حرف هست - البتّه میخواستم به ایشان گزارش بدهم، وَالّا بنده هم هیچ رعبى و خوفى از آن جنجالهاى جهانى نداشتم