و رفتم و وارد آن ماجرا هم شدم - ایشان که تمام خبرهاى دنیا را همیشه بهصورت نزدیک و نقد داشتند و غالباً خبرهاى جهانى را زودتر از دیگران به دست میآوردند، با لبخند رضایتى گفتند بله، اطّلاع دارم، امّا ملّتها همه با ما هستند. و همینجور بود که ایشان میفرمودند. در همان سفر آنچنان حضور ملّتها در کنار ما آشکار شد که همه را مبهوت کرد؛ قضیّه همینجور بود. هم دوستانش را میشناخت و هم دشمنانش را میشناخت؛ از دوستانش منتفع میشد، به آنها اعتماد میکرد، به آنها تکیه میکرد. بزرگترین دوستانش [ هم ] شما ملّت وفادار ایران بودید که امام چه خوب شما را شناخته بود. این گوشهاى از چهرهی منوّر امام. ما با تکرار این حقیقتها یک هدف را باید دنبال کنیم و آن درس گرفتن است ولاغیر؛ وَالّا صِرف ستایش کردن فایدهاى ندارد؛ بلکه گاهى مضر است. چرا ؟ [ چون ] اگر ما خیال کنیم که کارها را او کرد و دیگر کارى به عهدهی ما نیست، گر نماز آن بود کان مظلوم کرد دیگران را زین عمل محروم کرد و بگوییم او کار خوب را کرد و دیگر کارى به عهدهی ما نیست و اینجور ستایش کنیم، این ستایش مضر هم هست. ما آن بزرگوار را، آن انسان والا را، آن مقتدا و قائد را ستایش میکنیم تا خودمان را به او نزدیک کنیم و