بین میروند. دنیاى امروز این است. ریشهدارى و اقتدار ملّت ایران خب حالا وسط این جنگل وحش، وسط این غوغاى سلطهگرى که قدرتها در همهچیز دنیا دخالت میکنند - با همدیگر هم بدند، امّا از همدیگر میترسند، لذا یک آتشبس پنهانى بین قدرتهاى بزرگ همیشه هست؛ چون از هم حساب میبرند؛ درحقیقت دنیا را بین خودشان یک جورى تقسیم کردهاند - ناگهان یک ملّتى پیدا شده که به این قدرت میگوید نه، به آن قدرت میگوید نه، به وابستگانشان میگوید نه، به زورگوییشان میگوید نه، به قیمتگذاریشان میگوید نه، به دخالتشان میگوید نه، به دخالتشان در امور کشورهاى دیگر هم میگوید نه؛ روى پاى خود ایستاده، با شجاعت در چشم قدرتهاى بزرگ نگاه میکند و میگوید من با شماها دشمنم، با زورگوییتان دشمنم، با سلطهطلبیتان مخالفم، زیر بارتان نمیروم، با شماها تا آنجایى هم که میتوانم مبارزه میکنم. خب، به نظر شما در یک چنین دنیایى، سرنوشت یک ملّتِ اینجورى چیست ؟ خب معلوم است؛ ملّتى که با شجاعت، با بیاعتنائى به قدرتها، میایستد و با همهی قدرتها با اتّکاء به نفْس حرف میزند، قاعدهاش این است که همهی قدرتها دست به یکى کنند تا این ملّت را، آن نظام را، آن عقیدهاى که اینها را اینجور ساخته، از بین ببرند؛ غیر از این راهى وجود ندارد.