اگر شما صد سال دیگر هم چشم داشتید - حالا شمایى که چشم را در راه خدا دادید - و در این صد سال از این چشم هزاران استفاده در راه خدا میکردید، فضیلتش به قدر حالا که این چشم را در میدان جنگ یا در راه خدا از دست دادید، نیست. اگر شما صد سال با این پایى که از شما قطع شده یا با این دستى که از شما قطع شده، براى خدا کار میکردید، میدویدید، گرههاى مردم را باز میکردید، تلاش میکردید، خیلى [ هم ] فضیلت داشت امّا همهی آن صد سال، به قدر [ فضیلت ] اینکه الان شما این پا را در راه خدا دادید یا این نخاع را در راه خدا دادید، نیست. این آن حدّ اعلى ٰ است. آنهایى که شهید شدند، خب به حدّ اعلى ٰ و اوفى ٰ ( ۸ ) رسیدند؛ امّا شما که سعادت شهادت را پیدا نکردید و شهید نشدید، این عضو عزیزتان که از دست رفته - پایتان است، دستتان است، چشمتان است، نیمى از بدنتان است، هرچه که هست - این بخش از بدن شما، شهید شده؛ این شهید است؛ قدر آن را بدانید؛ آن، شما را که خودتان شهید نشدید، ملحق میکند به شهدا؛ شما را وصل میکند به سلسلهی طیّبهی شهداى فیسبیلالله. من البتّه یک وقتى در مورد جانبازها فکر میکردم، به نظرم رسید که گاهى فضیلت جانبازها از شهدا هم بیشتر است.