بیانات سال 1368


در آن ایّام و روزهایى که مسائل اسلامى با دیدهاى نو مطرح میشد و جاذبه‌هاى خوبى هم داشت براى کسانى که با دین و اسلام سروکار زیادى نداشتند ‌ - که چیز مبارکى هم بود؛ گرایشهاى نو در تفکّر اسلامى چیز بدى نبود؛ یک ذخیره بود براى عالم اسلام و بخصوص قشر جوان - لکن یک گرایش شبه‌روشنفکرانه به وجود آمده بود که ما بیاییم این مسائل ایمانى و اعتقادى اسلام را از مسائل عاطفى و احساسى جدا کنیم؛ از جمله مسائل مربوط به عاشورا و روضه‌خوانی‌ها و گریه. شاید بسیارى در آن روزها بودند که با توجّه به اینکه در ماجراى ذکر عاشورا و روایت فداکارى اباعبدا‌لله‌ ( علیه الصّلاة و السّلام ) چیزهایى وارد شده بود و احیاناً به شکلهاى تحریف‌آمیزى بیان میشد، این حرف برایشان مطلوب و شیرین بود و این گرایش رشد میکرد؛ لکن ما در صحنه‌ی عمل بوضوح دیدیم که تا وقتى مسئله از طرف امام بزرگوارمان به‌صورت رسمى و علنى در چهارچوب قضایاى عاشورا مطرح نشد، هیچ کار جدّى و واقعی‌اى انجام نگرفت. در دو فصل، امام مسئله‌ی نهضت را گره زدند به مسئله‌ی عاشورا: یکى در فصل اوّل نهضت یعنى روزهاى محرّم سال ۴۲ ‌ - که تریبون بیان مسائل نهضت، شد حسینیّه‌ها و مجالس روضه‌خوانى و هیئات سینه‌زنى و روضه‌ی روضه‌خوان‌ها و ذکر مصیبت گویندگان مذهبى - و یکى فصل آخر نهضت بود یعنى محرّم سال ۵۷ که امام اعلام فرمودند که ماه محرّم گرامى و بزرگ داشته بشود و مردم مجالس بر پا کنند و ماهى که خون بر شمشیر پیروز

«3»