ما حادثه را خالص کنیم. [ بعد اگر ] آن حادثهی خالصشده و دقیق و متقن را به انواع بیانهاى هنرى - از شعر و نثر و سبک روضهخوانى که خودش یک سبک هنرىِ مخصوصى است - بیامیزیم، اشکالى ندارد؛ این کار مهمّى است؛ ما این کار را باید بکنیم؛ خود کسانى که در این رشته مُتصلّب ( ۱۲ ) و واردند، باید این کار را انجام بدهند؛ اگر ما از حادثهی عاشورا چیزى را نقل کردیم و بیان کردیم که مفهوم و معناى آن حادثه را - که امروز براى ما روشن است، یعنى همان « لِیَستَنقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَةِ وَ حَیرَةِ الضَّلالَة » ( ۱۳ ) مثلاً - نقض کرد و با آن مخالف و مغایر بود، این خدمت به مرام حسینى و حادثهی عاشورا نیست؛ این کار باید انجام بگیرد. و بعد، ابعاد مختلف این حادثه را [ هم ] براى مردم تشریح کنیم. من نمیخواهم به آقایان علما و مبلّغین و گویندگان و ذاکرین محترم و همهی جمع ماها که اهل منبر و اهل روضه و اهل بیان مصائب و بیان محامد ( ۱۴ ) سیّدالشّهدا ( علیه الصّلاة و السّلام ) هستیم، در آن زمینه مطلبى را عرض بکنم، [ ولى ] بهطور کلّى این حادثه که پشتوانهی نهضت و انقلاب است، باید آبرومند، پُرتپش و پُرقدرت باقى بماند. اگر برخورد امروز ما با این حادثه جورى باشد که مثلاً روضهخوانى در پنجاه سال قبل برخورد میکرد - یعنى چیزى را در جایى میدید، مثلاً بر حسب احتمال ذهنى آن را ترجیح میداد، بعد هم میگفت و مؤمنین را میگریاند؛ هم آنها به ثواب میرسیدند، هم خود او - ممکن است به