جملهی امیرالمؤمنین ( صلوات الله علیه ) به یادم میآمد، میدیدم بر وضع ما صادق است. مکرّر اتّفاق افتاد که سرِ قضایاى مختلف با برادران و با مسئولان مینشستیم، فکرهایمان را تبادل میکردیم، مشکل را در مجموعهاى میگذاشتیم و خدمت امام میبردیم؛ و او بود که با نظر صائب خود، با ارادهی قوىّ خود، با ایمان و توکّل بینظیر خود مشکل را حل میکرد، گره را باز میکرد. خدا شاهد است در مدّت عمر، کسى را در این حدّ از توکّل به خدا و حسنظنّ به خدا نه دیدهام و نه شنیدهام. امروز این پدر خانواده در میان ما نیست، آن متّکاء محکم، آن کسى که خاطرمان آسوده بود که در مشکلات به او مراجعه خواهیم کرد، نیست. مثل همهی خانوادههایى که وقتى یک چنین وضعى برایشان پیش میآید که پدر خانواده و بزرگ خانواده از میان آنها میرود، افراد خانواده هر کدام به نوبهی خود احساس مسئولیّت تازهاى میکنند که به سهم خود مقدارى از این خلأ را پُر کنند - در یک چنین خانوادههایى شما میبینید گاهى یک جوان پانزده شانزده ساله که تا دیروز مشغول بازى یا درس خواندن بود و احساس مسئولیّتى نمیکرد، امروز در خانه چهرهی یک مرد را به خودش میگیرد و احساس میکند که او هم بایستى در این خانه نقشى داشته باشد - این خلأ را [ هم ] این ملّت باید پُر کند؛ برادران عزیز - هم مسئولین و هم ملّت - این خصوصیّتِ دوران جدید ما است؛ این خلأ را با تلاش، با همکارى، با محبّت، با پیوند مستحکم، با حضور دائمى در صحنه از سوى مردم، با