و لذاست که بنده هم در مقابل آن چیزى که به نظر میرسد خداى متعال اراده فرموده که این کار به این شکل انجام بگیرد تسلیم میشوم و این را بهعنوان قضاى الهى و تقدیر الهى تلقّى میکنم و مسئولیّت را با همهی سنگینى و خُطورتش بر دوش میگیرم. آن نکتهاى که براى من در درجهی اوّل مهم است، همین نکتهاى است که فرمودند؛ ( ۴ ) یعنى همکارى و کمک و همفکرى از سوى همهی آقایان محترم و بقیّهی کسانى که در سطح کشور از مسئولیّتى در چشم مردم و در نزد پروردگار برخوردارند. با این همکاریها، هیچ مشکلى نیست که قابل حل نباشد، هیچ راهى نیست که پیمودنى نباشد؛ همچنان که از اوّل انقلاب تاکنون هم به برکت همدلى و همکارى و همراهى قشرهاى مختلف مخصوصاً علماى محترم و عیون ( ۵ ) ملّت و اعیان ( ۶ ) امّت بوده که کارها بحمدالله پیش رفته و ما توانستهایم در مقابل مشکلات بِایستیم و مشکلات را در مقابل ارادهی عمومى این ملّت خاضع کنیم. بعد از این هم همینجور خواهد بود. اعتقاد من این است که وقتى بزرگان قوم و علماى امّت و موجّهینِ میان مردم و متشخّصین و مسئولین قشرهاى مختلف احساس مسئولیّت میکنند، عظمت بار را، عظمت مسئولیّت را، عظمت هدفهایى که ما در مقابل داریم را بخوبى تشخیص میدهند و خودشان را سهیم میدانند و همکارى میکنند، در این صورت ما این ظرفیّت را داریم که به فضل پروردگار، خودمان را به هدفهاى عالى این انقلاب نزدیک کنیم.