حوزه نگاه میکنیم؛ یعنی شما آنها را مسائل غیرحوزوی به شمار میآورید. البته مسائل غیرحوزوی هم داریم - نفی نمیکنم - اما بسیاری از اینها به یک معنا مسائل حوزه است.
ما باید این طلبه را بسازیم. به عبارت خلاصه و کوتاه، ما باید این طلبهیی را که نظام و کشور به او امید بسته، به صورت یک بنیان مرصوص درستش کنیم، تا آن روزی که او بزرگ میشود - حالا یا مدرّس میشود، یا مرجع میشود، یا مبلّغ میشود، یا خارج میرود، یا یک مسؤول دولتی میشود - آنجا لَنگ نزند؛ درست شبیه آن چیزی که دربارهی خلأها و عقدههای عاطفی میگویند. ممکن است فرزند شما در دوران کودکی با مشاهدهی یک رفتار ناهنجار در داخل خانواده، یک ناهنجارىِ روانی یا عصبی در او بهوجود بیاید؛ وقتی که بزرگ شد - مثلاً یک تاجر یا یک عالم یا یک سیاستمدار شد - این ناهنجاری اثر خودش را خواهد بخشید؛ مثل زاویهی کوچکی که هرچه این خطوط ادامه پیدا میکند، مرتب فاصلهی خطوط بیشتر میشود؛ وضعیت طلبه در حوزه، عیناً اینگونه است.
طلبه الان در دوران انعقاد و شکلگیری است؛ ولو حالا پنج سال هم است که درس خارج میخواند؛ باشد؛ اما دارد شکل میگیرد؛ او نطفهیی است برای آن موجود عظیمی که یک روز خلأیی را در دنیا پُر خواهد کرد؛ مرجعی خواهد شد، مدرّسی خواهد شد، رهبری خواهد شد، مسؤولی خواهد شد؛ بالاخره یک چیزی خواهد شد.