من در اواخر دوران ریاست جمهوری یک سفر به قم آمدم؛ که شاید آخرین سفر، یا یکی از آخرین سفرهای من به قم بود. در آن دیدار، یک جلسهی پاسخ به سؤالات گذاشتم. ایدهی این قضیه از اینجا هم شروع شد که من در اواخر دوران جنگ به اهواز رفته بودم؛ در آنجا یک طلبهی خیلی معمولی به من رسید و گفت شما به دانشگاه میروید، پاسخ به سؤالات میگذارید؛ مگر حوزهی به این عظمت، از یک دانشگاه کمتر است !؟ دیدم راست میگوید. این نکته در ذهنم بود و در وقتی که ممکن شد، این کار را کردم و به قم رفتم. در آنجا طلبهها هم زیاد آمدند و از من سؤالاتی کردند؛ من دیدم عجب مسائلی در حوزه مطرح است؛ یعنی واقعاً آدم تا برخورد نکند، نمیفهمد. ما مقاله مینویسیم، کتاب مینویسیم؛ اما آیا این چیزی که ما مینویسیم، خلأ لحظهها را پُر میکند ؟
ایشان ( ۱ ) به عمل صالح اشاره کردند؛ درست است؛ واقعاً معنای عمل صالح همین است. عمل صالح، یعنی مایصلحل ِ این زمان. ممکن است چیزی برای امروز صالح باشد، برای یک روز دیگر نباشد. من همیشه گفتهام که باید خلأ لحظهها را پُر کنیم. الان خلأ لحظه چیست ؟ مجلهیی مثل مجلهی شما، باید این را بررسی کند.
امروز در حوزه، سؤالها و استفهامها چیست؛ تا بر اساس آن استفهامها تکلیف خودمان را به دست بیاوریم و سراغ آنها برویم ؟ احتمال دارد یکی از استفهامها همین مسألهی سیاسییی باشد که ما برای جستجو کردن آن به خارج