در زمینههای فرهنگی هم همینطور است. من و شما برادران، پیش از انقلاب انگیزهی تبلیغ داشتیم و دلمان میخواست دو کلمه بنویسیم، دو کلمه حرف بزنیم؛ آرزوی ما این بود که از کتاب دویست، سیصد صفحهیی ما ده هزار نسخه منتشر شود؛ شاید ده هزار نفر آن را بخوانند. ساعتها و روزها نشستیم فکر کردیم و حرف درستی را پیدا کردیم؛ به این امید که شاید بتوانیم پانصد نفر را جمع کنیم و آن پانصد نفر آن حرف را بشنوند؛ اما امروز رادیو و تلویزیون شما، ساعات فراوانی را صرف بیان حقایق دینی میکند. البته بنده راضی نیستم؛ اما به شما بگویم که من بیش از آنچه که از حجم آن برنامهها راضی نیستم، از کیفیتش راضی نیستم؛ این هم تقصیر من و شماست؛ چرا با هم رودربایستی کنیم !؟ امروز شما که عناصر حوزهی علمیه هستید، باید برای تمام طبقات مردم، خوراک فکرىِ لازمی که آنها را به اسلام مؤمن کند، از گناه بیزار کند، به ثواب راغب کند، به رضای الهی مطمئن کند و آنها را به در خانهی خدا ببرد، داشته باشید؛ کجاست ؟ روز وفات یکی از ائمهی معصومین ( علیهمصلواتاللَّهوملائکتهاجمعین ) مطرح میشود، میبینیم ممکن است در آن روز پنج ساعت، هفت ساعت، گاهی ده ساعت، از آن امام بزرگوار حرف و مطلب گفته شود؛ ولی آنچنان که باید، نیست. ما اگر واقعاً میتوانیم پنج ساعت راجع به امام باقر