البته معنای قوی بودن، قلمبه سلمبه بودن نیست. مواظب باشید بیانهای شما قلمبه سلمبه نباشد. بعضی اوقات برای بیانات عرفانی، چیزهایی را میگویند که ما که اینکارهایم، وقتی گوش میکنیم، میبینیم چیزی نمیفهمیم ! من میگویم وقتی منِ آخوندی که در میان این کتابها و این تعبیرات بزرگ شدهام، نمیفهمم که این آقا چه میخواهد بگوید، پس یک آدم معمولی که مطالعهی چندانی هم ندارد، چگونه میخواهد بفهمد !؟ پس ما برای چه کسی برنامه میسازیم !؟ بنابراین، لفاظیهای بیمغز نباید باشد؛ لیکن سخن باید استوار، رسا، شیوا و محکم باشد؛ یعنی محتوا و قالب - هر دو - باید مورد نظر باشد و شما به کم راضی نشوید. اگر نقد میکنید، نقدِ خوب بکنید؛ اگر شعر میخوانید، شعرِ خوب بخوانید. این چیزی که شما ( ۴ ) راجع به نقد گفتید، اشکال کار این است که متأسفانه « نقد » انجام نمیگیرد. اگر نقد حقیقتاً انجام بگیرد و نقاد بیرودربایستی کار « نقد » را انجام دهد، سطح کارهای فرهنگی ارتقاء پیدا میکند. شما باید آدمهایی داشته باشید که بنشینند مثلاً کار جمالزاده، ( ۵ ) هدایت، ( ۶ ) چوبک ( ۷ ) و ... را واقعاً نقد کنند و نقاط قوّت و ضعفش را بگویند؛ این کار نباید همهی برنامهی شما را فرا بگیرد؛ باید بخشی از برنامه را بگیرد. شما خیال میکنید که شخصیت قاآنی ( ۸ ) از شخصیت جمالزاده خیلی بهتر بوده است ؟ قاآنی، الدنگ زمان خودش بوده؛ اما جمالزاده بندهی خدا پیرمردی است که دارد نان خدا را میخورد و نفس میکشد ! نه،