آن دستگاههایی که مباشر امور ادبیات هستند، باید اثبات کنند که ادبیات، فقط یک سرگرمی و یک امر تشریفاتی و زایدهیی در زندگی نیست؛ بلکه یک چیز ضروری است. فرض بفرمایید ما امروز مایلیم که آن ملتهایی که در اطراف عالم با فرهنگ و ادبیات ایرانی آشنا بودند، این ارتباط و اتصالشان محفوظ بماند. میدانید که استعمار دهها سال متمادی - شاید در بعضی جاها قرنها - تلاش کرد تا آثار فرهنگ ایرانی را که در خیلی از نقاط دنیا وجود داشت، بزداید؛ مثلاً در هند این معنا کاملاً واضح است. آن وقتی که کمپانی انگلیسی هند شرقی وارد هند شد، یکی از اولین تلاشهایش این بود که زبان فارسی را کنار بزند. این زبان اردو را که ملاحظه میکنید، ابتدا رسمی کردند، برای اینکه زبان فارسی را کنار بگذارند؛ بعد خودِ زبان اردو را هم کنار زدند و زبان انگلیسی را زبان رسمی کردند ! از اوایل قرن نوزدهم این کار شروع شده و تا امروز هم ادامه دارد. اگر شما امروز به هند تشریف ببرید و با مردمِ غیر طبقات پایین انگلیسی حرف بزنید، همه آن را میدانند؛ چون زبانشان است. زبان رسمی، زبان دولتی و زبان اداری، زبان انگلیسی است؛ یک روز همینها زبان فارسی بوده است؛ یعنی زبان رسمی، زبان حکومت، زبان دیوان، زبان مراسلات و احکام و قوانین، فارسی بوده است. حالا ما میخواهیم این را برگردانیم؛ به چه وسیلهیی میشود این زبان را برگرداند ؟ ما گلستان سعدی و دیوان حافظ و کتابهای فارسیِ