بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
برادران عزیز ! خیلی خوش آمدید. بنده هم مثل جناب آقای جنتی ( ۱ ) از همهی شما برادران به خاطر زحماتی که در این چند سال کشیدید و انشاءاللَّه در آینده هم استمرار خواهد داشت، و بخصوص با توجه به همین کمبودهایی که اشاره کردند - که بنده هم تا حدود زیادی وجود چنین کمبودهایی را تصدیق میکنم - صمیمانه و از ته دل تشکر میکنم.
نکتهی اولی که امروز میخواهم عرض کنم، این است که آنچه برای ما طلبهها همیشه شوقآفرین بوده، احساس انجام وظیفه بوده است. عالم طلبگی، با شکل و فرم و ساخت و محتوای دستگاههای صرفاً اداری فرق دارد. یک وقت انسان آشپزی را میآورد و استخدام و اجیر میکند، برای اینکه مثلاً در یک میهمانی، طعامی را برای جمعی فراهم کند. معمولاً آشپزها مقدار زیادی روغن، گوشت و جنس عالییی از برنج میطلبند و یک فهرست طولانی هم میدهند که اینها را برای ما فراهم کنید؛ آدم میداند هم که اگر فراهم نکند، هنر اینها به کار نخواهد افتاد و بالاخره آن کاری را که باید بکنند، نمیکنند ! یک وقت هم این است که شما در مجموعهیی هستید؛ افراد خانواده و دوستانتان هم هستند؛ مثلاً در جبههی جنگ هستید و در نقطهیی گیر افتادهاید و دوستانتان هم گرسنه