بیانات سال1370


او بدهید؛ گاهی دیگری آن‌جا ایستاده و نمیگذارد آن چیزی که شما بُرده‌اید، به او برسد؛ بنابراین، تبلیغ انواع و اقسامی دارد. در هر شرایطی، نحوه‌ی رساندن به گونه‌یی است. آن چیست که تشخیص میدهد ابزار و نحوه‌ی رساندن کدام است ؟ آن، ابتکار و ذوق و سلیقه و فهم و سرعت انتقال شماست.

اگر آن‌جایی که آبی را باید به یک فرسخی برد، شما لیوانی به دست بگیرید و آب را در آن بریزید و راه بیفتید، عقلا وقتی نگاه کنند، دچار شگفتی خواهند شد: این چه‌طور آب بردن است !؟ آن‌جا باید کوزه و یا قمقمه‌یی پیدا کنید؛ لااقل سطلی پیدا کنید؛ چون یک فرسخ باید طی بشود. آب در یک لیوان تکان و لب‌پَر میخورد؛ یا لیوان میشکند و آب میریزد؛ آب را این‌طوری نمیبرند؛ چه برسد به این‌که همان‌طوری که آب را با دو دست از جایی برمیداریم و به لب خودمان نزدیک میکنیم، بخواهیم با دو دست آن را بگیریم و ببریم؛ عقلا بر این کار، بیشتر میخندند !

نباید گفت که یک روز این‌طوری تبلیغ میکردیم و خیلی هم مؤثر بود. بله، یک روز شیخ جعفر شوشتری ( ۵ ) ( رضوان‌اللَّه‌تعالیعلیه ) در یکی از مدارس تهران روی منبر میآمد و به مردم میگفت: مردم ! همین‌قدر بدانید خدایی هست. با این تذکر، در دلهای مردم، انقلابی درست میکرد. حالا نَفَس او بود، کمک خدا بود، فضای آن روز بود، قابلیت مستمع بود؛ به‌هرحال تأثیر خودش را میکرد. امروز اگر من و شما برویم روی منبر بنشینیم و بگوییم

«6»