بیانات سال1370


میفهمد؛ اما از آن سازی که بغلش میزنند، ماها نمیفهمیم. شما ببینید در این کنسرتهای موسیقییی که در دنیا - بخصوص در اروپا - معمول است، افراد پول میدهند، بلیط میخرند و یک ساعت در آن‌جا مینشینند تا فرضاً فلان قطعه‌ی آهنگ بتهوون ( 1 ) را بشنوند؛ این مربوط به آن‌جاهاست؛ این‌جا اصلاً نیست؛ نه این‌که حالا در دوره‌ی اسلامی نیست؛ هیچ وقت نبوده است؛ آیا شما چنین چیزی سراغ دارید ؟ غالب مردم ما زبان موسیقی را نمیشناسند و با موسیقی انس ندارند. در دنیای شرق تقریباً این‌طوری است که موسیقی متعلق به خواص است و عده‌ی خاصی موسیقی میدانند؛ اما شعر و آهنگهای شعرگونه عمومیتر است. عامه‌ی مردم ما زبانِ ساز را نمیفهمند؛ حالا شما بگویید با این زیر و بمهای ساز و با این قطعه‌یی که ساخته‌ام، میخواهم این موضوع را القاء کنم. اگر آن سازنده‌ی قطعه نباشد، من و شما نمیفهمیم که این قطعه‌ی موسیقی چه دارد میگوید؛ اما وقتی که یک نفر بگوید به به، این ساز فلان حالت را القاء کرد، ما هم میگوییم بله، واقعاً درست فرمودید ! غالب مردم ما این‌طورند. مردمی که نسبت به موسیقی برخورد و احساسشان این است، ما چرا بیخود بیاییم چیزی را که نوعی از آن مشتبه است و اشکال دارد، در سحرهای ماه رمضان قاطی برنامه‌های مردم بکنیم و آن حال عبادت را از آنها بگیریم ؟!

«11»