کند و اضافاتی که احیاناً در گوشهوکنار از زبانها و یا قلمهایی تراوش کرده و شنیده و خوانده شده است، کنار برود. مسألهی عاشورا شوخی نیست. نمیشود این قضیهی با آن عظمت را با خرافات آمیخت و انتظار تأثیر کامل داشت. امروز، روزی است که باید این کارها انجام بگیرد. مداحان اهلبیت و گویندگان معارف و مراثی آن بزرگواران، چه موقع این امکانی را که امروز در اختیار شماست، داشتند ؟ علمای دین، چه هنگام میتوانستند بر این کار اشراف و نظارتی - آنچنان که امروز دارند - داشته باشند ؟ البته کسانی هستند که از اینگونه چیزها خشنود نخواهند بود - نباشند - مانعی ندارد؛ آنچه مورد رضای خدا و مورد نیاز مردم و توقع نسلهای بعد از ماست، باید مورد توجه قرار بگیرد. تقریباً در صد سال پیش، مرحوم حاج میرزاحسین نوری، کتابی به نام « لؤلؤ و مرجان، در شرایط پلهی اول و دوم منبر روضهخوانان » نوشت. آن زمان، یک محدث که دلسوز، روشنفکر و آگاه بود، به فکر این بود که پلهی اول و دوم منبر، هرکدام شرایطی دارد؛ بیشرط نمیشود وارد این میدان شد. شاید در آن روز، روضهخوانان و مرثیهخوانان روی پلهی اول، و وعاظ روی پله دوم مینشستند. آن روز، آن بزرگوار مینوشت و در محدودهی دید آن زمان میدید؛ اما امروز شما در یک محدودهی وسیعتر میبینید و میتوانید آن را عمل بکنید: چه کسی به صورت مجاز منبر برود و مورد قبول جامعهیی که بر این کار