رفت و به دستگاه معاویه پیوست و شاید از آن طرف هم علیه امیرالمؤمنین ( ع ) شعر گفت. طبق آنچه که در نهجالبلاغه است، « عبداللَّهبنعباس » که حواری امیرالمؤمنین ( ع ) بود، و به تعبیری از لحاظ شخصیت و سوابق و خدمت به امیرالمؤمنین، نفر دوم در دستگاه خلافت آن حضرت محسوب میشد - معلوم است که « عبداللَّهبنعباس » نسبت به امیرالمؤمنین چه حالتی داشته است - سر قضیهی پولهای بصره، که گزارشی به حضرت داده شده بود، به او نامهیی نوشتند؛ او هم گله کرد، اما حضرت گلهی او را با جواب تندی پاسخ دادند که چرا گله میکنی؛ من دارم از تو حسابکشی میکنم. این، موجب شد که « عبداللَّهبنعباس » از همان بصره به مدینه رفت و دیگر کوفه هم نیامد. البته به دشمنان امیرالمؤمنین نپیوست - معلوم بود که نمیپیوندد - اما از جبههی علی ( علیهالسّلام ) خارج شد. وقتی که انسان دقیق میشود، از این قبیل الیماشاءاللَّه در زندگی امیرالمؤمنین ( ع ) هست. ما بیاییم اینها را قدری در زندگی خودمان خرد کنیم. واقعاً ما باید تفکرات امروز خود را، با آنچه که امیرالمؤمنین ( علیهالصّلاةوالسّلام ) انجام میدادند، تصحیح کنیم. سیاستهای اصلی قوّهی قضاییه اینهاست؛ هیچ تبعیضی قایل نشویم. امروز دستگاه قضایی حقیقتاً قابل مقایسه با قضای گذشتهی این کشور نیست. البته قضات شریف وخوب در گذشته زیاد بودند. من خودم قضاتی را میشناختم و میشناسم که پاکدامن، سالم، بیعیب، شجاع و تأثیرناپذیر از