من در سالهای ۵۱ و ۵۲ و ۵۳ در مشهد سخنرانی میکردم؛ میایستادم سخنرانی میکردم. بعد هم که حرف من تمام میشد، روی زمین مینشستم. سپس صندلی میگذاشتیم، تا قاری قرآن تلاوت کند. همین آقای فاطمی و بعضی از برادران دیگر، روی صندلی مینشستند و قرآن میخواندند. من میگفتم که حرف من مقدمهی تلاوت قرآن است. من ایستاده صحبت میکردم؛ اما صندلی بلند و قشنگی - مثل منبر - گذاشته بودیم و اینها روی آن مینشستند و بعد از صحبت من قرآن میخواندند؛ همان آیاتی که من قبلاً تفسیر کرده بودم. فکر من این است.
من میگویم که در جامعه، قرآن اصل است. امت حزباللَّه باید یواشیواش با قرآن آشنا بشوند؛ آنطوری که بتوانند مستقیم قرآن را از شماها گوش کنند و بفهمند. شما باید بتوانید در یک مجلس بالای منبر بروید، آیات قرآن را بخوانید و مردم با شنیدن این آیات اشک بریزند؛ ما این را میخواهیم. اگر شما میخواهید این کار را بکنید، باید بتوانید با صوت خودتان این مجلس را جذب کنید. این، آداب و فنونی دارد. شما برادران باید بر حسب استعداد و طبیعت و فطرت خود و گوش کردن نوارهایی که از قرّاء معروف میآید، این فنون را یاد بگیرید. البته مقداری از اینها تأمین شده، اما مقدار دیگرش را هم بایستی تأمین کنید.
بعضی از برادران قرآن میخوانند، اما قطع و وصلها غلط است. امروز در همین آیاتی که تلاوت شد، آیهیی را شما وصل کردید که مقول قول الهی، با مقول قول