قوانین کشور و همه چیز بر اساس شرع مطهر است. یک حاکمیت اینچنینی به وجود آمده، حالا من عبایم را جمع کنم و کنار بکشم و بگویم من کاری به این کارها ندارم ؟! چهطور کاری به این کارها نداری ؟ مثل آن مقدسمآبهای زمان امیرالمؤمنین که وقتی علی بن ابی طالب دارد با معاویه، با اهل شام، یا با اهل بصره میجنگد، خدمتش آمدند و گفتند: « یا امیرالمؤمنین انّا شککنا فی هذا القتال »( 4 )! فرمود: شک ؟ چه شکی ؟! گفتند: آنها برادر مسلمانند؛ ما را بفرست تا برویم مرزداری کنیم ! فرمود: بروید، حاجتی به شما نداریم. واقعاً هم امیرالمؤمنین به امثال این افراد - حالا میگویند ربیعبنخثیم؛ که من قطعاً نسبت نمیدهم - احتیاجی نداشت. اصحاب عبداللَّهبنمسعود، با همین خیالات باطل از دور امیرالمؤمنین پراکنده شدند. امروز من و شما آنها را نمیپسندیم. چرا شما عمار را « سلاماللَّهعلیه » میگویید، ولی نسبت به یکی دیگر از صحابی - رفیق عمار - که او هم از مکه بوده و در مکه کتک خورده است، « سلاماللَّهعلیه » نمیگویید ؟ چون عمار در وقت حساس اشتباه نکرد و فهمید؛ ولی او اشتباه کرد. ببینید، خط عمار را خط مستقیم میگویند. به نظر من، عمار هنوز هم ناشناخته است. عمار یاسر را خود ماها هم درست نمیشناسیم. عمار یاسر، یک حجت قاطعهی الهی است. من در زندگی امیرالمؤمنین ( علیهالصّلاةوالسّلام )