غیر از من ؟ گفت: از خراسان و هرات و جاهای مختلف، مردم خمس مالشان را پیش موسیبنجعفر میبرند. پس درست توجه کنید، مسأله، مسألهی داعیهی خلافت و امامت بود. در راه این داعیه، ائمهی ما کشته شدند، یا به زندان رفتند. امامت یعنی چه ؟ آیا یعنی همین که مسأله بگویی، و دنیا را دیگری اداره کند ؟ آیا معنای امامت در نظر شیعه و در نظر مسلمین، این است ؟ هیچ مسلمانی این را قایل نیست؛ چهطور من و شمای شیعه میتوانیم به این معنا قایل باشیم ؟ امام صادق دنبال امامت بود - یعنی ریاست دین و دنیا - منتها شرایط جور نمیآمد؛ اما ادعا که بود. برای خاطر همین ادعا هم آن بزرگواران را کشتند. پس، این معنای حاکمیت دین است که پیامبران برایش مجاهدت کردند، و ائمه برایش کشته شدند. حالا حاکمیت دین، در بلد و در وطن خود ما - نه آن سر دنیا - به وجود آمده است؛ آیا میشود یک نفر بگوید من دیندارم، من آخوندم، اما خودش را سرباز این دین نداند ؟ مگر چنین چیزی میشود ؟ هر کسی که ادعای دینداری کند و حاکمیتی را که بر مبنای دین است، از خود نداند و دفاع از آن را وظیفهی خود نشمارد، دروغ میگوید. وقتی که میگوییم دروغ میگوید، یعنی اشتباه میکند و خلاف واقع میگوید؛ ولی نمیفهمد. بعضیها ملتفت نیستند، تشخیصشان چیز دیگر است و منکرند که این برنامهها بر اساس دین است. الان این قوانین ما بر اساس چیست ؟ بر اساس دین نیست ؟ پس شورای نگهبان چکاره است ؟ قوانین قضایی،