هرچه که میخواستند، برای خودشان میخواستند. آن رژیم با بعضی از عناصر عشایر - آن گردنکلفتهایی که با تودهی مردم عشایری میانهیی نداشتند - خوب بود؛ ولی با مردم عشایری کاری نداشت. من در استان فارس، در استان کهکیلویه و بویراحمد، در استان سیستان و بلوچستان، سراغ عشایر رفتم؛ هرجا که به عشایر سرزدم، دیدم که وضع و شرایط زندگی آنان و جاده و مسیر ییلاق و قشلاقشان و آذوقهرسانی به آنها سخت است و بعضی از اقلامی که احتیاج دارند - قند، شکر، برنج و روغنشان - باید از شهر بیاید. انشاءاللَّه هیچوقت شماها محتاج آذوقهی شهر نشوید؛ بلکه بتوانید حقیقتاً آن را تأمین و پشتیبانی کنید، تا این ملت محتاج بیگانگان نباشد. عشایر میخواهند بچههایشان به مدرسه بروند، اما سخت است. در بین این جوانان عشایر، افراد بسیار بااستعداد هست؛ من خودم دیدهام. در طول سالیان سیاه حکومت پهلوی - که خداوند روزبهروز بر عذابشان بیفزاید و آنها را با شیطانصفتان گذشتهی تاریخ محشور بکند - مشکلات عشایر باقی ماند، اما بعد از انقلاب خیلی کار کردند؛ لیکن آن مقداری که کار کردهاند، با آن مقداری که نیاز هست، خیلی فاصله دارد. باز هم بایستی برای عشایر خیلی تلاش بشود؛ وظیفه است. بحمداللَّه حالا میبینم که مسؤولان نسبت به کار شماها دلسوز و علاقهمندند و دنبال میکنند؛ امیدواریم که بتوانند مشکلات را برطرف کنند. آن چیزی که همهی این مشکلات را در سطح کشور به وجود میآورد، دشمنی همین استکبار جهانی، همین