برفرض تطبیق دادید، مگر انسانهای خوب، دایماً خوب میمانند ؟ مگر وسوسهها در انسانهای خوب اثر نمیگذارد ؟ پس، آن چیزی که ضامن است، این است که شما برای نظارت، صرف وقت کنید.
اگر یک مدیر عالی وقتش را تقسیم بکند، شاید بشود گفت که باید نیمی از وقتش را صرف نظارت بر دستگاه خودش، و نیمی را صرف کارهای دیگر بکند؛ فکر کردن، سیاستگذاری کردن، دستور دادن، جلسه گذاشتن، و از این قبیل. نظارت بر این دستگاه، یعنی دایماً حضور داشته باشید؛ آقا شما دارید چه کار میکنید ؟ این کار چه شد ؟ مسألهی پیگیری هم بخشی از همان نظارت است. این یک نکته است که لازم بود عرض بکنم. خواهش میکنم آقایان این قضیه را جدی بگیرند.
البته همانطور که جناب آقای هاشمی اشاره کردند، من با همهی وجودم مشکلات کار اجرایی را لمس کردهام و میدانم که این، مشکل بزرگ شماست. خیلی از کارهاست که شما میخواهید بکنید، ولی نمیشود.
نکتهی دوم اینکه به گزارشها ترتیب اثر بدهید و روی آنها حساس باشید. باید انسان شامهیی پیدا کند که تا یک گزارش میآید، آن نکتهی حق را در آن گزارش استشمام کند، یا لااقل در حد بالایی اینطور باشد.