مسألهی دیگر این است که حالا با توجه به همین وضعیت، و با توجه به اینکه رادیو و تلویزیون ما، رادیو و تلویزیونِ مطلوبِ حد اعلای لازمِ برای محیط اسلامی نیست، چه کار باید کرد ؟ آیا این، تکلیف را از گردن ما برمیدارد ؟ آیا محیط روحانی ما میتواند ادعا بکند که همهی تلاش و کار لازم را در جهت توجیه افکار جوانان و نوجوانان و زنان و مردان در این جامعه انجام میدهد ؟ این، آن سؤالی است که ما باید به آن جواب بدهیم. در این بخش قضیه، من خودم را هم به عنوان یک روحانی مثل شما مسؤول میدانم. البته وظایف دیگری هست که باید در جای خودش عمل بشود، و امیدواریم که عمل بشود. در باب تبیین چهطور ؟ من میگویم در یک شهر، آنچه که از منبر جمعه متوقع است، فقط این نیست که ما مطلبی را آمادهکنیم و برویم در منبر بیان کنیم؛ بیش از این متوقع است. متوقع این است که مثل طبیبی باشیم که بیماری را جستجو میکند و او را میشناسد و درمان او را با زحمت هرچه تمامتر تهیه میکند و آن را بر روی زخم میگذارد، یا به بیمار میخوراند. تکلیف ما این نیست که بگوییم: « ما گفتیم؛ هر کس میخواهد، عمل بکند ». این مربوط به این دوره نیست که حکومت به دست مسلمین است؛ دورهیی که بار ادارهی جامعه بر دوش ماست؛ بخصوص دورهیی که دشمن این همه تلاش میکند، تا مفاهیم اسلامی را از ذهنها بزداید. تکلیف ما فقط این نیست که حالا مطلبی را گفتیم؛ شد،