بیانات سال1370


مطلب چهارم این است که در عین حالی که فقاهت اساس امر است، نباید از دیگر علوم اسلامی در حوزه‌ها غفلت بشود. مثلاً میبایست علم قرآن، شناسایی قرآن، فهم قرآن و انس با قرآن به عنوان یک علم و یک رشته در حوزه‌ها وجود داشته باشد. طلاب ما باید قرآن و یا لااقل بخشی از قرآن را حفظ کنند، یا حداقل با آن مأنوس باشند. چه‌قدر مفاهیم اسلامی در قرآن هست که اگر ما بخواهیم در فقه بحث کنیم، به فکر آنها نمیافتیم. این انزوای قرآن در حوزه‌های علمیه و عدم انس ما با قرآن، برای ما خیلی مشکلات درست کرده است و بعد از این هم خواهد کرد و به ما تنگ‌نظری خواهد داد.

من یک وقت در سالهای قبل از انقلاب در مشهد در درس تفسیر، به طلبه‌ها میگفتم که ما از اولِ « بدان ایّدکاللَّه »، تا وقتی که ورقه‌ی اجتهادمان را میگیریم، میتوانیم حتّی یک بار به قرآن مراجعه نکنیم ! یعنی وضع درسی ما این‌طوری است که اگر طلبه‌یی از ابتدا حتّی یک بار به قرآن مراجعه نکند، میتواند همین رشته‌ی ما را از اول تا آخر سیر کند و مجتهد بشود ! چرا ؟ چون درس ما اصلاً از قرآن عبور نمیکند. متأسفانه حالا هم که نگاه میکنم، میبینم همان‌طور است. ما در فقه گاهی مثلاً یک آیه‌ی قرآن را ذکر میکنیم، آن هم خیلی رویش کار و تحقیق نمیشود؛ به قدری که در روایات ما بحث میشود و کار میشود.

«10»