در گذشته اگر کسی میخواست در حوزه مقام علمی پیدا کند، بایستی به تفسیر نمیپرداخت ! یک آقای ملای محترم عالمی فرضاً اهل تفسیر باشد و مردم از تفسیر او استفاده کنند، بعد برای خاطر آنکه این درس موجب میگردد او به بیسوادی شهره بشود، این درس را ترک کند ! شما را به خدا این فاجعه نیست !؟ باید عکس این باشد؛ یعنی بگویند آقای فلانی، متخصص و استاد بزرگ تفسیر است؛ ایشان متخصص در فلسفه است؛ ایشان متخصص در کلام است؛ ایشان متخصص در تاریخ است؛ یعنی باید عنوانی در حوزه باشد. اینطور چیزها باید در حوزه ارزش پیدا بکند؛ کمااینکه در گذشته هم از این چیزها بوده است.
در همین زمان خود ما، مرحوم علامهی طباطبایی ( ۱۳ )( رضواناللَّهعلیه ) در حدی بود که اگر منحصر به فقاهت میشد، یقیناً به مرجعیت تقلید میرسید. ایشان از علمای زمان خودش، اگر بیشتر نبود، کمتر نبود؛ اما فقاهت را به کسانی سپرد که مشغول فقاهت بودند. آن زمان در قم مرحوم آیةاللَّه بروجردی ( ۱۴ ) با آن عظمت، و اساتید بعد از آن بزرگوار، مشغول کار فقاهت بودند؛ اما ایشان آمد مشغول فلسفه گردید و رکنی شد، و بعد از آنکه در قم هیچ نشان قابل توجهی از فلسفه نبود، آن را احیا کرد؛ شاگردانی تربیت نمود، معارف فلسفه را راه انداخت و گسترش داد. البته قبل از ایشان امام فلسفه میگفتند، لیکن در دایرهی محدودی و با شاگردان مخصوصی؛ اما ایشان گسترش داد، درس را وسیع کرد و عمرش را به فلسفه صرف نمود. حوزهها باید اینطور باشند. اینگونه