را در نظامی، در بخشی، در ارگانی از ارگانها صرف کرده، آنجا مشغول خدمت شده و به خاطر مصلحت نظام، خودش را از شوق و ذوق هر طلبهیی - که عبارت است از بودن در حوزه و درس خواندن و تحقیق و امثال اینها - دور نگهداشته، باید به او ارزش داده بشود. مبادا در حوزه طوری مشی بشود که تصور گردد اگر طلبهیی به ارگانی رفت و فرضاً پنج سال، ده سال مشغول خدمت شد، از ارزش طلبگی او در حوزه چیزی کم میشود؛ نخیر، باید بگوییم که بر ارزش او اضافه میشود. آیا ارزش این طلبه بیشتر است، یا آن کسی که اصلاً اعتنایی به این نیاز جامعه نکرد ؟ در حالی که به او احتیاج بود، نیم نگاهی هم نکرد و مشغول درس خواندن خودش شد ؟ معلوم است که راه راحتتر و بیدردسرتر و راه عافیت این است که انسان آنجا بماند، مشغول کار خودش بشود و اصلاً اعتنایی هم نکند. البته چهار کلمه هم بیشتر خواهد خواند، اما معلوم نیست که بیشتر و بهتر بفهمد و مسائل را بهتر درک کند.
حوزه باید به مجاهدتها و گذشتهایی که طلبهها کردند، به حضورشان در جبههها، به حضورشان در ارگانها اهمیت بدهد، آنها را ارج بگذارد، برای آن ارزشی قایل بشود و سعی کند که اگر از لحاظ علمی کمبودی دارند، برایشان به یک نحو اختصاصی جبران کند. فرض کنید طلبهیی است که به خاطر نیاز انقلاب، نیاز مردم، نیاز