وزارت ارشاد است، یک مجموعهی انسانی با تفکری در باب هنر و ادبیات است و اعتقادش این است که باید این مشی را کرد. ما اگر بخواهیم این مشی را بگردانیم، راهی طولانی باید طی بکنیم. باید اینقدر بنویسیم، اینقدر بگوییم، اینقدر کار کنیم؛ راهش اعمال زور نیست. بنابراین، این مجموعهها را به یک معنا باید از دسترس دور دانست. یعنی گیرم که حالا مثلاً مجموعهی فارابی هم در اختیار یکی از شما برادران باشد، یا شما در آن مجموعه حضور داشته باشید، معلوم نیست که با این مدیریت خوب، بشود آنجا را خوب کرد؛ آنجا با بعضی از مراکز دیگر فرق میکند. البته بعضی از مراکز دیگر اینطوری نیست. مثلاً در رادیو و تلویزیون اگر مسؤول معارف یک آدم دارای بینش صحیح و قوی باشد، تأثیر قاطع میگذارد؛ کمااینکه من پیشنهاد آقایان را در مورد مسألهی معارف هم قبول کردم. خانم ثقفی ( 4 ) در این زمینه چیزی مرقوم کرده بودند و نظرات آقایان را نوشته بودند. یکی از پیشنهادها این بود که بخش معارف کلاً در اختیار یکی از شما آقایان گذاشته بشود. من این را قبول کردم و گفتم فکر درستی است. البته نمیدانم حالا چهقدر اصلاً در این زمینه پیش رفتید؛ آیا بحثی شده یا نه؛ این الان دیگر در ذهنم نیست. غرض، بعضی از جاها اینطور است. یا مثلاً میدان کار در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان اصلاً به گونهیی است که اگر فردی در آنجا باشد که دارای جهت درستی است، میتواند همهی آن قطار را از این