بعد از این نمایش تو، معرفت و ارادتم به حضرت ایوب بیشتر شد ! و این خاصیت هنر است که دانستههای ذهنی را به صورت ملموس در اختیار آدم میگذارد. شماها چنین هنرهای بحمداللَّه غزیر و پُرمایه در اختیارتان هست؛ باید کار کنید، باید زیاد کار کنید، باید بنویسید، باید قصه بنویسید، باید نمایشنامه بنویسید، باید اجرا کنید. این، آن کاری است که الان وجود دارد. استفاده از قدیمیها هم مسألهی مورد بحث بین شماها بوده است. طبق همان نامههایی که خانم ثقفی برای من فرستادند - که من واقعاً از ایشان تشکر هم میکنم؛ خیلی لطف کردند و زحمت کشیدند و بانی ارتباط من با شماها در این حد، و برآورده شدن آن نیاز معنوی من شدند - دیدم که این یکی از بحثهاست. در این خصوص، دو نظر وجود دارد. یک نظر این است - که الان متأسفانه این نظر دارد عمل میشود - که ما میدان را باز کنیم، تا این غریبهها به داخل بیایند و ما دیگر اسیر و دچار این تازهکارهای تازهرسیده نباشیم. استدلالشان این است که آن فرد قدیمی ادبیات بلد است، شاعر است، هنرمند است، نویسنده است، میدان ادبیات متعلق به اوست، بگذار بیاید؛ چرا نیاید ؟ این ایده، قطعاً و بلاشک ایدهی غلطی است؛ از چند جهت هم غلط است. به نظر من، اگر بخواهیم برای غلط بودن این ایده استدلال کنیم، از سه، چهار جهت میتوانیم استدلال کنیم.