علفی نیست. البته بیعلف است، اما بیآب نیست. در بلوچستان، آبهای نزدیک به سطح زمین بسیار است و قاعدتاً اگر چاههای عمیق بزنند، ممکن است آبهای تحتالارضی خیلی زیادی هم داشته باشد، که من از آن اطلاعی ندارم؛ اما آنکه من اطلاع دارم، آنجا آبهای نزدیک به سطح زمین فراوان است؛ یعنی مثلاً در مناطقی یک متر، و در مناطقی سه متر که زمین را بکنند، آب فراوانی پیدا خواهد شد.
من یادم نمیرود که در خاش یک وقت بالای سر چاهی رفتیم؛ آب آن چاه واقعاً مثل یک رودخانهی عظیم میجوشید. سه متر کنده بودند و با موتور آب میکشیدند؛ یک رودخانه راه انداخته بود. در منطقهی ایرانشهر هم که ما رفتیم، اینطور بود. متأسفانه کار لازم در آنجا نشده است. البته خیلی کار شده است؛ چه دستگاههای رسمی دولت، چه جهاد سازندگی، و چه گروههای کوچکی که اول انقلاب خود ما در جریانش بودیم، میرفتند و کار میکردند؛ من کارهای آنها را منکر نیستم و میدانم که خیلی کار انجام شده؛ اما آن کاری که باید بشود، نشده است.
من فراموش نمیکنم وقتی که ایرانشهر بودم، یک بار با لباس بلوچی با ماشین به طور قاچاق از ایرانشهر به زاهدان میرفتم، تا مسافری را که از خانوادهی ما به زاهدان آمده بود، بیاورم. من به طور قاچاق تردد میکردم؛ زیرا مجاز نبودم که این راه را بروم. یک تبعیدی دیگر هم از اهل نقده پهلوی من سوار بود؛ او را هم با خودم میبردم.