بیانات سال1370


یکی اینکه بگوئیم: چون کتاب با عظمت است ولو پیش روی شماست اشاره‌ی به دور میکند، مثل اینکه شما با یک نفر که صحبت میکنید وقتی میخواهید او را احترام کنید، میگوئید: آنجناب چنین فرمودید در حالی که این جانبی است که در مقابل شما نشسته اما میگوئید آنجناب مثلاً. یا بگوئیم ذالک یعنی آن چیزی که در ذهن شما بود و همه منتظرش بودید ذالک الکتاب این است که جلوی شما، که ما ترجمه کردیم آنک کتاب، یعنی کتابی که در انتظارش بود اینست. بنابراین: اشکالی ندارد که ما به حقیقتی گاهی با اشاره‌ی دور و گاهی با اشاره نزدیک اشاره کنیم و معنایش این نیست که اینها دو چیزند. سؤال دوم: این است: که در ذیل آیه‌ی شریفه « ان الذین کفروا سواء علیهم أأنذرتهم ام لم تنذرهم لایؤمنون »( 7 ) چند سؤال هست:

الف - آیا معنای کفر میتواند خیلی وسیع‌تر از معنای کفر در برابر اسلام و پیامبر و امامت باشد ؟ و آیا مراحل نازله‌ی آن که خود خیلی وسیع‌ است میتواند در خود ما مؤمنین ظاهری باشد ؟ جواب اینست که: البته به یک معنا چرا، در یک روایتی داریم که کفر را به درجاتی تقسیم کرده و بعضی از آن درجات حتی شامل بعضی از مؤمنین ضعیف‌الایمان یا مؤمنین بد عمل هم میشود همچنان که در جوامع طاغوتی بخصوص، جوامعی که با نظامهای حکومتی جابرانه و کافرانه، ازاین قبیل کفر زیاد شما پیدا میکنید که

«2»