معقولات نیستند و غالباً در غفلتاند، غفلت در غلط زندگی کردن و در فضای شبهه سر کردن. آنوقت دعوت حق میآید مقابله میکند و این را میشکند.
پس پیغمبران که منذر هستند میآیند آنها را انذار میکنند، آنها را از وضعی که دارند میگذرانند و از زندگیشان و از نظامشان و از کششی که دارند اینها را میترسانند که دارید چه میکنید ؟ در چه وضعی هستید و این چه آیندهای است که در انتظار شماست و چه عوامل تلخی دارد بر شما حکومت میکند ؟ این معنی انذار است. حالا قرآن میگوید: این آدمهایی که کفر میورزند، چه انذارشان بکنی و چه انذارشان نکنی یکسان است و اینها ایمان نخواهند آورد. یک دانشمندی یک وقت گفته بود من خفته را میتوانم بیدار کنم اما کسی که خودش را بخواب زده چگونه میتوانم بیدار کنم ؟ آدمی که خوابیده با دوبار صدا زدن یا یک لیوان آب به سر و رویش ریختن هر چند هم سنگین خواب باشد بالاخره بیدار میشود اما این کسی که خودش را بخواب زده و نمیخواهد اصلاً به پا خیزد اگر هم او را بلند کنید سرپا بایستد خودش را بر زمین خواهد انداخت یعنی آن انگیزههای درونی ضد ایمان، ضد آگاهی، ضد ذکر، ضد تنبه آنچنان در وجودش پنجه افکندند که به هیچوجه حاضر نیست حقیقت را بفهمد البته در بسیاری از اوقات در ته دل حقیقت بسیاری میفهمند کما اینکه در بعضی از آیات در قرآن میفرماید: « و جحدوا و استیقنتها انفسهم »( 8 ) بعضیها اینطور هستند که انکار میکنند اما حقیقت را میدانند و