البته این مانعها همه به یک اندازه مانعیت ندارند. این حصارها و خاکریزها همه یکنواخت نیستند و در درجهی اول آن کسی که پایه قدرتش متزلزل میشود او خیلی دیرتر تسلیم خواهد شد چون وسوسهی سلطنت و حکومت خیلی وسوسهی قویای است، ولذا شما در بین این پادشاهانی که زمان پیغمبر ( صلیاللهعلیهوآله ) و بعد از پیغمبر ( صلیاللهعلیهوآله ) بود به ندرت کسی را پیدا میکنید که به دعوت اسلام روی خوش نشان داده باشد مگر یکی دو مورد: مثل پادشاهی که زرتشتی و در بحرین بود یا پادشاهی که مسیحی و در حبشه بود و الا بقیه سخت برخورد کردند. در درجهی دوم هم آن روحانیون وابسته به نظام ارزشی گذشته هستند درجهی بعد از آن بهرهمندیهاست درجهی بعدش هم آن تعصبهاست و لذتها و شهوتها در درجهی آخر قرار میگیرد. اما همهی اینها مانع هستند و این انواع موانعی را که من شمردم اگر شما فکر کنید ممکن است بتوانید همهی اینها را ریز کنید و از هر کدامشان انواع و اقسام مختلفی را پیدا کنید و با نگرش جامعهشناسانه نمونههایش را امروز در اجتماعات کنونی دنیا در دنیا پیدا کنید. مثلاً: فلان روزنامهنگار در فلان جای دنیا چه انگیزهای دارد که مخالفت کند ؟ یا فلان آخوند به اصطلاح روشنفکر در فلان کشور عربی چرا مخالفت میکند ؟ یا فلان استاد چرا مخالفت میکند ؟ هر کدام یک دلایل ظریفی میتواند داشته باشد وقتی یک دعوت حقی مطرح میشود جناحهای مختلفی در مقابل این آیات صحیح که فرو خوانده میشود ( اعم از متن آیات الهی یا آنچه که برخواستهی از آن آیات است