بیانات سال1370


روحانی بوده که مردم به او مراجعه میکردند و مسأله میپرسیدند؛ همین کارهایی که امروز روحانیون در طول این مدت میکرده‌اند. بعد هم وقتی که دوران ارتباط با سلاطین پایان گرفت ( در آن اوایل، چون سلاطین صفویه به علما احتیاج داشتند، به آنها روی میآوردند و به طرفشان میرفتند؛ لذا یک مقدار ارتباط داشتند ) شما میبینید که علما سلسله‌ی جداگانه‌یی شدند که باز در خدمت دین، ( ۱۴ ) در خدمت معارف و در خدمت مردم بودند و هیچ‌کس نتوانست از آنان سوء استفاده کند. این را با روحانیت بقیه‌ی فرق اسلامی - فرق گوناگون سنی، فرق اباضیه و زیدیه و امثال اینها، که به آن معنا سنی هم نیستند؛ بعضی خوارجند - مقایسه کنید؛ هیچکدام از آنها این خصوصیت شیعه و علمای امامیه ( رضوان‌اللَّه‌علیهم ) را نداشتند. به نظر من، این موهبت الهی است؛ یعنی ناشی از یک عقل الهی است که خدای متعال به آنان الهام کرد و آنان جایگاه را پیدا کردند.

من نمیخواستم به تفصیل در این‌باره صحبت بکنم؛ منظور اشاره‌یی بر وضع کنونی بود. البته این وضعی که امروز پیش آمده - یعنی دین و فقه حاکم شده است - در طول تاریخ اسلام سابقه ندارد. این چیزی است که جز در دوره‌ی حکومت اسلامی بعد از صدر اسلام - همان چند سال معدود - دیگر وجود نداشته است. این وضع را نمیشود با وضع زمان صفویه مقایسه کرد؛ آنها یک مشت کودتاچی و قلدرهایی بودند که سر کار آمدند و تصادفاً

«4»