من یک وقت این را به زنبور عسل تشبیه کردم؛ « و اوحی ربّک الی النّحل ان اتّخذی من الجبال بیوتا ومن الشّجر و ممّا یعرشون »( 2 ). زنبور عسل در بین گلها میگردد و عسل شیرین را که « فیه شفاء للنّاس »( 3 ) است، برای انسانها فراهم میکند. البته نیش هم دارد و در جای خودش از آن هم استفاده میکند. به شرطی که آن نیش زدن بجا باشد، عیبی هم ندارد. بدون نیش هم مثل اینکه خیلی مفید نیست؛ در جاهایی هم باید از آن نیش استفاده بشود؛ اما کار اصلیش آن نیست؛ کار اصلیش این است که عسل را فراهم کند. تا وقتی که اینطور است، برکات الهی همراه است.
من این را به شماها تبریک میگویم. ظاهراً اینطور که احساس میشود، شما در آن منطقه همینگونه عمل کردهاید، و باید هم همینطور عمل کنید؛ اصلاً کار همین است و غیر از این نیست.
این نکاتِ به اصطلاح عنوانی و تیتری که ایشان ( 4 ) بیان کردند و گفتند که منطقه، منطقهی جنگ و دود و اینها نیست؛ بلکه منطقهی صلح و صفا و شادی و شعر و هنر و ادب است، واقعیتی است؛ من هم کم و بیش در رفت و آمدهایی که به آن منطقه داشتم، این را دیدم. منطقه، منطقهی هنر و ادبیات است؛ ادبیات عمیقی هم دارد.